پوره سیب زمینی
یک شب شام پوره سیب زمینی پختم و تخم مرغ آب پز هم بهش اضافه کردم و خیلی خوشمزه شد. وروجک رفته بود خونه مامانی و وقتی که اومد گفتش که شام چی داریم گفتم سیب زمینی و تخم مرغ ، گفت من نمی خورم دوست ندارم، گفتم: شام همین هست و باید بخوری ، کیانا دوباره گفت: من تخم مرغ می خوام برام درست کن، گفتم: هر چی که می ذارم باید بخوری و شام هم خیلی خوشمزه شده بخوره ببین چقدر خوشمزه است و دوباره گفت: نمی خوام، براش توی یک ظرف ریختم و آوردم گفتم یک کم بخور اگر بد بود نخور و همین که یک قاشق خورد گفت به به چه خوشمزه است بهم بده و نشست تا آخرش خیلی با اشتها خورد. مامان عصمت هم با کیانا اومده بود گفت : وقتی که من بچه بو...
نویسنده :
ماما فاطمه
12:14